| |
![]() |
چشم چرونی |
صحنه رو داشته باشید.یک خانوم با کلاس و با آرایش نصفه و نیمه و خفیف می یاد تو یک خیابون که کلی کاسب گرگ و بارون دیده داره ، دنبال یک آدرس می گرده.طرف همچی یک کم با عشوه و ناز و ادا راه میره و صحبت می کنه که هر چی قند تو دل همه هست رو آب می کنه.ملت هم میخ اون و منتظر کوچکترین لغزش از طرف اون.
موتور سازی اوستا: اصغر آقا شاگرد: اِبرام گوزو اصغر آقا :بچه انبردست رو بده ولی ابرام کل حواسش جای دیگه هست.کجا؟ اصغر آقا :پسره گاگول چرا انبر کلاغی رو می دی حواست گدوم گوریه؟ آها ، زنه رو نیگاه میکنی.ای ول پر و پاچه رو نیگاه.خدا برکت بده.بابا ،قیصر کجایی اصغرت رو کشتند. ابرام گوزو: اوستا این زنه دنبال آدرس می گرده من برم کمکش کنم ثواب داره.من در بدر دنبال ثواب میگردم.ننه ام گفته همیشه به خانوم ها کمک کنم. اصغر آقا: غلط کردی . تو گــُه خوردی. فکر کنم این زنه وضعش خرابه. من این ها رو می شناسم .هر چی باشه من ۴ تا شــورت بیشتر پاره کردم.اگه بنا به ثواب باشه من واجب ترم. شما جوون های روغن نباتی رو چه به این کار ها .حیف الان کلثوم خانوم خونه هست وگرنه نشون می دادم دود از کنده بلند میشه. بقیه کاسب ها همین وضع رو دارند. شاگرد نانوایی یادش می ره نون ها رو در بیاره .کل مغازه دار ها می یان دم در مغازه برای ثواب و کمک به این خانوم.کل هیکل طرف رو ورانداز می کنند.خیاط با چشمای تیزش و با استفاده از تجربه با وجود مسافت زیاد، دور کمر خانوم رو اندازه می گیره و شاگردش سریع اندازه مساحت و محیط اون محاسبه می کنه. پیرمرده صدای کلنگ قبرش به گوش می رسه ،گوزش رو نمی تونه تو شکمش نگه داره . با دیدن اون زنه متن دعاش عوض می شه یا وجیهاً عند الله این خانوم رو نیگاه، ای والله. برگرفته ازJaraaghe@yahoogroups.com |
ادب : یعنی کمک به یک خانم زیبا در عبور از خیابان حتی اگر به کمک احتیاج نداشته باشد ازدواج : قمار زندگی است و در قمار معمولا برد با کسی است که بیشتر تقلب کند الکل : مایه گرانبهایی که همه چیز را محفوظ نگاه می دارد مگر اسرار را اوراقچی : تنها موجودی که زنها را بهترین رانندگان دنیا میداند ایده آل : شوهری که بتواند با زنش بهمان دقت و ملایمتی که در مورد اتومبیل تازه اش دارد رفتار کند زوج ایده آل : شوهر کر و زن لال بوسه : تصادفی که فقط یک سیلی به آدم ضرر می زند بیست سالگی : دورانی که پسر ها دنبال معشوقه می گردند دختر ها دنبال شوهر چشم : عضویکه چشم چرانها با آن ارتزاق می کنند خسیس : کسی که وقتی خانه اش آتش می گیرد برای اینکه پول تلفن ندهد تا اداره آتش نشانی بدود خوش بین : مردی که تصور کند وقتی زنی پای تلفن خداحافظی کند گوشی را خواهد گذاشت دست : عضوی که در سینما نزد صاحبش بند نمی شود دوران تجرد : دورانی که معمولا برای مردها بعد از ازدواج شروع می شود رفیق : کسی که همیشه به شما مقروض است سوءظن : سعی در دانستن چیزیکه بعدا" انسان آرزو می کند ای کاش آنرا نمی دانست سینما : جایی که پشت سر شما حرف می زنند عشق : دردسری که برای فراموش کردن آن باید عشق تازه تری پیدا کرد سرخ پوست : مرد خوشبختی که وقتی زنش اورا می بوسد صورتش ماتیکی نمی شود سنجاق قفلی : تنها قفلی که بدون کلید باز می شود مرد مجرد : کسی که هنوز عیوبی دارد که خود نمی داند معجزه : دختر خانمی که زنگ آخر جیم شود و به سینما نرود موش : خانم هایی که نصفه شب به جیب شوهر هایشان شبیخون می زنند هالو : شوهری که دستکش ظرفشویی را بجای اندازه دست خودش اندازه دست زنش بخرد |